خیلی سخته
انتخاب
بین یه نفر که دو فرزند تالاسمی داره و جوانی که 25 اسفند عروسیشه برا اخراج از پروژه
انتخاب
بین درس خواندن و کار کردن
انتخاب
یه کار نزدیک خونه بعد از یازده سال دوری با حقوق خیلی کم و یه کار دور از خونه با حقوق عالی
انتخاب
بعداز ظهرها برای استراحت بعد از ده ساعت کار با ادامه ترم های عقب افتاده زبان انگلیسی
انتخاب
زندگی توی خوابگاه و دوری از شهر با زندگی در شهر و پرداخت اجاره و رفت و آمد به شرکت
انتخاب
..... با.....
پ ن: منتظر حضور تک تک شما در انتخابات 12 اسفند هستیم.دسته جمعی نیاییدفقط تک تک
پ ن 2: کاش یه کارگر ساده بودم.کارگر راه راه فایده نداره
دو تا پیرمرد با هم قدم می زدن و 20 قدم جلوتر همسرهاشون کنار هم به آرومی در حال قدم زدن بودن.
پیرمرد اول: «من و زنم دیروز به یه رستوران رفتیم که هم خیلی شیک و تر تمیز و با کلاس بود، هم کیفیت غذاش خیلی خوب بود و هم قیمت غذاش مناسب بود.»
پیرمرد دوم: «اِ... چه جالب. پس لازم شد ما هم یه شب بریم اونجا... اسم رستوران چی بود؟»
پیرمرد اول کلی فکر کرد و به خودش فشار آورد، اما چیزی یادش نیومد. بعد پرسید: «ببین، یه حشره ای هست، پرهای بزرگ و خوشگلی داره، خشکش می کنن تو خونه به عنوان تابلو نگه می دارن، اسمش چیه؟»
پیرمرددوم: «پروانه؟»
پیرمرد اول: «آره!» بعد با فریاد رو به پیرزنها: «پروانه! پروانه! اون رستورانی که دیروز رفتیم اسمش چی بود؟!!!»
نابینا : مگر شرط نکردیم از گیلاسهای این سبد یکی یکی بخوریم ؟
بینا : آری
نابینا : پس تو با چه عُذری سه تا سه تا می خوری ؟
بینا : تو حقیقتا" نابینایی ؟!
نابینا : کور مادرزاد
بینا : چگونه دریافتی من سه تا سه تا می خورم ؟!
نابینا : آن گونه که من دو تا دو تا می خورم و تو هیچ معترض نمی شوی .
چرا بعضی افراد فکر میکنند دیگران نادانند و از رفتار بد یا اشتباه آنها چیزی نمیفهمند .
نابینا : مگر شرط نکردیم از گیلاسهای این سبد یکی یکی بخوریم ؟
بینا : آری
نابینا : پس تو با چه عُذری سه تا سه تا می خوری ؟
بینا : تو حقیقتا" نابینایی ؟!
نابینا : کور مادرزاد
بینا : چگونه دریافتی من سه تا سه تا می خورم ؟!
نابینا : آن گونه که من دو تا دو تا می خورم و تو هیچ معترض نمی شوی .
چرا بعضی افراد فکر میکنند دیگران نادانند و از رفتار بد یا اشتباه آنها چیزی نمیفهمند .