فضول


زن به شوهرش :
از دست این مامانت خسته شدم ،
بهم توهین کرد ...
شوهر : مامانم که 3 ماهه مسافرته ،
چطور توهین کرده؟! 


 
زن : پستچی نامه آورد ...
منم خوندم ، خوندم ، خوندم ،
تهش نوشته بود ،
فضول خانم ،
اگه سیرخوندیش ،
بده پسرم بخونه

آغوشِ تــــــــــو


آغوشِ تــــــــــو که باشد ....
خواب دیگر بهانه ای برایِ خستـــــــــگی نـــــــــیست ..
و تـــــــــپشِ هایِ قــــــــــلبت میشود لالاییِ کــــــــودکانه ام ........
کــــــــنارم بـــــــــــمان ....
مـــــــــیخواهم ..
صـــــــبح چشمانم
در نگاهِ تــــــــو ...
بیدار شود .. !

خدای من


مادرم میگفت شنیدم پسر همسایه خیلی مومن است

نمازش ترک نمیشود

زیارت عاشورا میخواند

روزه میگیرد

مسجد میرود

خیلی پسر با خداییست 
ادامه مطلب ...