شانسی برای تغییر زندگی

در زمان ها ی گذشته، پادشاهی تخته سنگی را در وسط راه قرار داد و برای این که عکس العمل مردم را ببیند خودش را در جایی مخفی کرد.

بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بی تفاوت از کنار تخته سنگ گذشتند.

بسیاری هم غرولند می کردند که این چه شهری است که نظم ندارد.

حاکم این شهرعجب مرد بی عرضه ایست و ...

با وجود این هیچ کس تخته سنگ را از وسط بر نمی داشت.

نزدیک غروب، یک روستایی که پشتش بار میوه و سبزیجات بود، نزدیک سنگ شد. بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را کناری قرار داد. ناگهان کیسه ای را دید که زیر تخته سنگ قرار داده شده بود، کیسه را باز کرد و داخل آن سکه های طلا و یک یادداشت پیدا کرد.

پادشاه در آن یادداشت نوشته بود:

 

"هر سد و مانعی می تواند یک شانس برای تغییر زندگی انسان باشد"

نظرات 2 + ارسال نظر
مریم یکشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:09 http://sharyaty.blogfa.com

سلام دوست عزیز
وب قشنگی داری
میتونم باهات تبادل لینک کنم
اگه اجازه میدی لینکم کن و تو قسمت نظرات من بگو
ممنون
موفق وشاد باشی[گل][گل]
اگه لطف داشتی منو با اسم جملات بزرگان یا دکتر شریعتی یا اس ام اس یا هر چیزی که خواستی لینک کن[گل][قلب][چشمک]

mona یکشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 15:38 http://www.zenndegi.blogfa.com

سلام
ممنونم بهم سر زدی
متن زیبایی بود اما اینا همش داستانه
تو زندگیه من نوعی این سنگا پا رو فقط لنگ می کنه[

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد