اسیر

ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد

در دام مانده باشد صیاد رفته باشد

از آه دردناکم سازم خبر دلت را

روزی که کوه صبرم بر باد رفته باشد

آواز تیشه امشب از بیستون نیامد

گویا به خواب شیرین فرهاد رفته باشد

شادم که از رقیبان دامن‌کشان گذشتی

گو مشت خاک ما هم بر باد رفته باشد

پر شور از «حزین» است امروز کوه و صحرا

مجنون گذشته باشد فرهاد رفته باشد