سارا؟ سارا؟ کجایی؟
زن، نزد مرد رفت.کنارش نشست.
دست توی موهای او برد:می دونی چند ساله که
دیگه منو به این اسم صدا نزدی؟!!
مرد بعد از مدت ها دست زن را در دست
گرفت:متاسفم.هر کاری کردم اسمت یادم نیومد.
مکث کرد و با تعجب پرسید:مگه تو اسم دیگه ایی هم داشتی؟!!
زن، دست مرد را به سینه فشار داد.آن را بوسید و با صدای
بغض آلودی گفت:دیگه مهم نیست.
سلام داداشی؛عالی بود آپت؛وبتم خیلی قشنگه؛مرسی بهم سر زدی؛
دوست داشتی لینک کنیم داداشی؛
salam,ok,mer30