امشب از باده خرابم کن و بگذار بمیرم
غرق دریای شرابم کن و بگذار بمیرم

قصه ی عشق بگوش من دیوانه چه خوانی؟
بس کن افسانه و خوابم کن و بگذار بمیرم

گر چه عشق تو سرابی ست فریبنده و سوزان
دلخوش ای مه به سرابم کن و بگذار بمیرم

زندگی تلخ تر از مرگ بود گر تو نباشی
بعد از این مرده حسابم کن و بگذار بمیرم

تا به کی خلقه شوم سر بدر خانه بکوبم
از در خویش جوابم کن و بگذار بمیرم

اشک گرمم که به نوک مژه شمع بلرزم
شعله شو یکسره ابم کن و بگذار بمیرم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد