اگر سعی کنید از یک در ورودی به ارتفاع 130 سانتی متر رد شوید دو انتخاب دارید
1. زمانیکه به در می رسید خم شوید.این انتخانی است که انسانهای سالم می کنند.
2.سرتان را به استانه در بکوبید و نقش بر زمین شوید و باز هم باید این مسئله را
درست حل کنید یا به کوبیدن سرتان ادامه دهید افراد روانرنجور اغلب کوبیدن
سرشان به واقعیتهای زندگی را انتخاب می کنند.
وقتی به در ورودی کوتاهی نزدیک می شوید نه مجبور به توقف کردن هستید و نه
مجبورید سرتان را به در بکوبید شما نیروی خلاقی دارید که امکان انتخاب هر یک از
این روشها را به شما میدهد.
در بیمارستانی دو مرد در یک اتاق بستری بودند مرد کنار پنجره به خاطر بیماری ریوی مجبور بود هر بعد از ظهر یک ساعت در تخت بنشیند تا مایعات داخل ریه اش خارج شود . اما دومی باید طاق باز می خوابید و اجازه نشستن نداشت . آن دو ساعتها در مورد همسر، شغل ،تفریحات و غیره صحبت می کردند . بعدازظهرها مرد اول در تخت می نشست روی خود را به سمت پنجره بر میگرداند و هر انچه را که می دید برای دیگری توصیف می کرد در آن حال بیمار دوم چشمان خود را می بست و تمام جزئیات دنیای بیرون را پیش روی خود مجسم می کرد او با این کار جان تازه ای می گرفت چرا که دنیای بی روح و کسالت بار او با تکاپو و شور و نشاط فضای بیرون پنجره رنگ زندگی می گرفت
ادامه مطلب ...سال ها دو برادر با هم در مزرعه ای که از پدرشان به ارث رسیده بود، زندگی می کردند. یک روز به خاطر یک سوء تفاهم کوچک، با هم جرو بحث کردند. پس از چند هفته سکوت، اختلاف آنها زیاد شد و از هم جدا شدند.
ادامه مطلب ...بنویس : بابا مثل هر شب نان ندارد
سارا به سین سفره مان ایمان ندارد
بعد از
همان تصمیم کبری ابرها هم
یا سیل می بارد و یا باران ندارد
انگار بابا
همکلاس اولی هاست
هی می نویسد این ندارد آن ندارد
بابا انار و سیب و نان را
می نویسد
اما برای خواندنش دندان ندارد
بنویس کی آن مرد در باران می
آید
این انتظار خیسمان پایان ندارد