تا جرعه ای ز خون دلم نوش می کنی
مستانه ، عهد خویش فراموش می کنی
ان شمع مهر را که به جان برفروختم
از باد قهر ، یکسره خاموش می کنی
هر دم مرا ببوی دلاویز موی خویش
از دست می ربائی و مدهوش می کنی
ترسم که همچو طبع تو سودائیم کند
این طره ای که زیب برو دوش می کنی
راز نهان عشق خود از چشم من بخوان
تا چندش از زبان کسان گوش می کنی
گر یک نظر به جوش درون من افکنی
کی اعتنا به خون سیاووش می کنی
ای ماه! رخ مپوش که چون شب دل مرا
در سوگ هجر خویش سیه پوش می کنی
ما را که بر وصال تو دیگر امید نیست
کی با خیال خویش هماغوش می کنی
قرآن ! من شرمنده توام
قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند میشود
همه از هم میپرسند ” چه کس مرده است؟ ” چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است .
ادامه مطلب ...فقر به معنی نداشتن توانایی برای تامین نیاز های ابتدایی خود وخانواده خود است. این تعریف کلی ترین تعریف از فقر است. همان طور که میدانید فقر در جوامع گوناگون و در نظر انسان ها با سلیقه های گوناگون تعریف شده است اما تعریف مشترک و کلی از فقر همین تعریف کوتاه است.
ادامه مطلب ...حافظ
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را