به هم میریزد

بـه نسـیمی هـمه ی راه بـه هـم می ریـزد

کـی دل سنگ تـو را آه بـه هـم می ریـزد

سنگ در بـرکه می انـدازم و می پنـدارم

با همـین سنـگ زدن مـاه بـه هـم می ریـزد

عـشق ، بـر شانـه ی هـم چـیدن چـندیـن سنـگ است

گـاه می مـاند و نـاگـاه به هم می ریـزد

آن چـه را عـقل بـه یـک عـمر به دست آورده است

دل بـه یـک لحـظه ی کـوتـاه به هـم می ریزد

آه ! یـک روز هـمین آه تـو را مـی گـیرد

گـاه یک کـوه به یـک کـاه بـه هـم می ریـزد

نظرات 4 + ارسال نظر
hasti دوشنبه 10 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 23:48 http://hasti119.blogfa.com/

سلام خیلی قشنگه شعرش مال کیه؟

گل مریم سه‌شنبه 11 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 16:43

مشکوک میزنی

فریناز سه‌شنبه 11 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 20:27

این که دیگه کارش از شک گذشته...!!!
نههههههه حمید

سمیه چهارشنبه 12 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:41

دلم تنگ است

دلم تنگ است دلم اندازه حجم قفس تنگ است

سکوت از کوچه لبریز است صدایم خیس و بارانی است

نمی دانم چرا در قلب من پاییز طولانی است


دلم تنگ است

دلم تنگ است دلم اندازه حجم قفس تنگ است

سکوت از کوچه لبریز است صدایم خیس و بارانی است

نمی دانم چرا در قلب من پاییز طولانی است


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد