عشق یعنی مستی و دیوانگی
عشق یعنی با جهان بیگانگی
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
عشق یعنی سجده ها با چشم تر
عشق یعنی سر به دار آویختن
عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی در جهان رسوا شدن
عشق یعنی مست و بی پروا شدن
عشق یعنی سوختن یا ساختن
عشق یعنی انتظار و انتظار
عشق یعنی دیده بر در دوختن
عشق یعنی زندگی را باختن
عشق یعنی در فراقش سوختن
عشق یعنی هرچه بینی عکس یار
عشق یعنی لحظه های التهاب
عشق یعنی لحظه های ناب ناب
عشق یعنی قطره و دریا شدن
عشق یعنی سوز نی آه شبان
عشق یعنی معنی رنگین کمان
عشق یعنی شاعری دلسوخته
عشق یعنی با گلی گفتن سخن
عشق یعنی شعله بر خرمن زدن
عشق یعنی یک تیمم یک نماز
عشق یعنی آتشی افروخته
عشق یعنی خون لاله بر چمن
عشق یعنی رسم دل بر هم زدن
عشق یعنی عالمی راز و نیاز
عشق یعنی با پرستو پر زدن
عشق یعنی آب بر آذر زدن
عشق یعنی بیستون کندن بدست
عشق یعنی زاهد اما بت پرست
عشق یعنی همچو من شیدا شدن
عشق یعنی قطره و دریا شدن
عشق یعنی یک شقایق غرق خون
عشق یعنی درد و محنت در درون
عشق یعنی یک تبلور یک سرود
عشق یعنی یک سلام و یک درود
و عشق آمدنی بود نه آموختنی
عشق... عشق... عشق...
بسته دیگه! عشق واسه خودتون شیرینه! نه واسه مخاطبا اونم با این غلظت
ببینم تو هرچی را گیر آوردی نوشتیو گفتی عشق....؟؟؟؟


فک کنم مشکل داریا حمید آقایی