مردی برای این که فرزندانش از درس عقب نمانند و وقت خود را مدام پای اینترنت نگذرانند، تصمیم می گیرد ساعاتی که در خانه نیست، “مدم” ADSL را پنهان کرده و از دسترس بچه ها دور نگه دارد. برای همین، دور از چشم بچه ها، آن را داخل کیف “سامسونت” رمز دار خود می گذارد. بچه ها (دو پسر ۱۷ و ۱۰ ساله) در جستجوی “مدم”، کیف را پیدا می کنند و تشخیص می دهند که حاوی چیزی است. پسر ۱۰ ساله به پدر زنگ می زند و می گوید: پدر فکر کردی با کی طرفی؟ ما کیف را باز کرده و مدم را پیدا کردیم. هم زمان، صدای بشکن پسر ۱۷ ساله هم میاد که از بازی اینترنی و سرعت و … صحبت می کند! پدر مظلومانه تسلیم شده و با عصبانیت گوشی را قطع می کند. نیم ساعت بعد مجددا پسر ۱۰ ساله زنگ می زند و می گوید: پدر نگران نباش، ما مدم را می خواهیم سر جایش بگذاریم، فقط رمزش را بگو تا کیفت بیش از این خراب نشود. پدر بیچاره هم رمز را می گوید و می شنود که پسر بشکن زنان می گوید: خوب حالا با دونستن رمز و تایید شما که مدم توی کیفه، با اجازه ات تازه میریم سراغ اون!!!!
وایییییییییییییییی چقد این آپت قشنگ بود
مرررررررررسی
سلام.خوب هستید
چرا گفتین من تایید نمیکنم من نظر خواهیم همیشه فعاله!!
اگه دقت میکردین نظرتون بین نظر یادگاری وروزگار تنها بود..
من هرگز این کارو نمیکنم.
آپتون هم جالب بود.
سلام عزیزم.نمیدونم کجا بودی .امیدوارم هرجا بودی بهت خوش گذشته باشه.
پستهات عالی بود مخصوصا اشتباه فرشتگان
عزیزم چرا اینقد بد اخلاق .تورو خدا منو از لینکت حذف نکن .
باز هم بیا پیشم
سلام
منظورم با شما نبود
من هر روز به لینکام سر میزنم
بدو بیا بدو بیا بدوبیا
خواهش میکنم
هه هه هه !!!
چه باحال !!!
سلام دوست خوبم خوشحالم که برگشتی خوش اومدی .
اتفاقا همین الان توی این فکر بودم که از مسافرت برگشته ای یا نه که نظرتون را دیدیم .
راستی مگر من عزرائیل هستم که مردها از من میترسن بگشمشون ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کار خوباتو تعریف کن حمید خان....



ولی فکر کنم نقشه داداشت بودا!!!!تو که این قدرا هم باهوش نیستی پسر
چه پسرای زرنگی
نکنه خودتم این مدلی میای نت
من اگه کار داشته باشم نیام تو نمیای؟
متنت جالب بود
نه
وای آقا حمید چقدر زود زود آپ میکنی
نمیرسم بیا همه شو بخونم
نه فقط من خیلی ها وقت نمیکنن
آخه نوشته هات قشنگه دوست دارم همه شو بخونم
چه پسرای ماهی!
تا دفعه بعد هوس داشتن پسر نکنه.
حمید خان! شما هم چیزای خوبی یاد ملت میدین. دست مریزاد!
پس کو اون نظر سنجی جیگر؟
سلام
روزجمعه ات بخیر
مطلب جالبی بود
مادربزرگم مریضه خیلی خونه نیستم بیمارستان بودم
موفق باشی ممنون که بهم سرمی زنی
سلام داستان قشنگیه و جالب
من میدونم این خاطره جوونیای خودته خودمونیم پیرمرد چرا اینقدر بابتو اذیت میکردی شیطون
خیلی دیر متوجه شدی چون من قبلش رفتم خودمو معرفی کردم
سلامممممممممممممم به داداشی خودم؛خوبی؟چه خبرا؟رفتی اصفهان و اومدی؟
ببین الان وقتی خورشید رو نگاه میکنی فکر میکنی ماهه!
منجمد شدیم هممون
حالا سرما رو تحمل میکنیم و گرد و خاک خیلی شدیده با این حال هیچ کدوم از مدارس و ادارات تعطیل نیست!
منکه فقط خاک تنفس میکنم
داداش حمید؟اگه بدونی هوای زابل چجوریه!
طوفان!باورکن ده قدم جلوتر رو نمیبینی
جدی میگم ها!بعدشم هوای سرد و باد شدید!
کجایی داداشی؟نیستی؟هر جا هستی سالم وسلامت باشی
میگم از ترسته که تایید نمیکنی معلوم شد اصلا این خاطره مال خودته ولی خودمونیم به سن تو نمیخوره این خاطره ها شاید پسراتو تصور کردی دراینده
وای خیلی باحال بود


میگما من مسافر داشتم اونوقت شما غیبتون زده؟
بهت گفته باشم از سوغاتی خبری نیستا پس قهر نکن آقا جان
سلام
من اینچیزا حالیم نیست
سوغاتو اماده کن بیام ببرمش
قبلا لا اقل یه خبری می دادی که نیستی....!!!!
ببینم اینه رسمش حمید خان؟بی خبر؟؟؟!!!
سلام فریناز خانوم الان میام پیشت
حمید جون من همیشه پیشت میام ولی کامنتام ثبت نمی شه رو ارسال نظر قفل می کنه
فدای سرت عزیزم
من که نگفتم شما را از لیست حذف میکنم
من اینجام
جرج بوش زنگ زده بود کمک می خواست منم رفتم کمکش هووووپ
گفت حمید خان کمکم میکنی دوباره رییس جمهور شم هوووووووووپ
منم گفتم وایسا که اومدم هوووووپ
عجب پسرای شیطون و با حالی

خوشمان امد
راستی لینک شدی