از آنجا که ما اقتصاد خوانده ایم لذا با توجه به بحرانهای پیش امده در بلاد کفر و بی ارزش تر شدن پول مسلمین ، پس از ساعتها تفکر و مباحثات اقتصادی با اقتصاددانی همچون آدام اسمیت و فلیپس
،تمام ذخیره ارزی کشور را به بنگاه مسکن دادیم تا توانستیم یک قطعه زمین مسکونی را تصاحب نماییم. هرچند دراین بین صاحب زمینی بس گرانبها گردیدیم ولیکن ثروتمان رو به افول رفت و تراز پرداختهایمان با کسری مواجه گشت و ذخیره ارزی مان مانند جیب های تهیدستان شد که تنها موجودیشان شپش هایی است که از بیکاری ، بندری می رقصند
پ نوشت 1: به دلیل گرانی شرینی و خالی بودن صندوق ذخیره ارزی از دادن شرینی معذوریم حتی به شما دوست گرامی
پ نوشت 2: سه روز پیش یکی از نگهبانان شرکت به دلیل گاز گرفتگی با عجله به آخرت سفر نمود.الفاتحه
بازم خدارو شکر کن تو این یک میلیون و دویست و چهل و اندی کیلومتر زمین چن مترش هم به تو رسیده اونکه هیچی تو هفت آسمون نداره شیپیشا هم براش ناز می کنن بندری نمی رقصن
بههههههههه جاماسپ خان یا خانوم

من همیشه خدا را شکر می کنم
بذار یه چیزی یواشکی دم گوشت بگم کسی نشنوه. فقط این زمین نیست
مبارکه آقا حمید
دوستتونو خدا بیامرزه
بهههههههههه شبنم خانوم
مرسی
جناب اقتصاددان حالا که این قدر دم از اقتصاد می زنی یه فکر به این اقتصاد این مملکتت بکن حال و روزش خیلی وخیمه
اتفاقا من منتظرم حال و روز ایران یه کم بیشتر وخیم بشه همه ایرانو بخرم
من از طرفدار اقتصاد ازاد بدون دخالت دولت هستم
خدابیامورزتشون .
منی که حسابداری خوندم با تمام مباحثی که الان مطرح کردی حتی اون اقتصاد دانان گرامی آشنایی داریم ...
من اقتصاد خیلی دوست دارم . بنظرم هرکسی که اقتصاد میخونه واقعا آدم باسوادیه ...
بعله منم اشنایی دارم .رفیقامن.همشون مردن من تنها بازمانده اقتصاددانان باسوادم
به شپش ها بگو فعلا تو جیبت جاشون خوبه بعدا میتونی بیرونشون کنی .


