sim۲ inbox

ما بدهکاریم به یکدیگربخاطرتمام دوستت دارمهای ناگفته ای ،که پشت دیوار غرورمان بلعیدیم،تانشان دهیم منطقی هستیم 

 

همه چیزازخیرات آب وبرق مجانی درقبرستان شروع شد.....ملتی که برای مفت خوری انقلاب کنند به گه خوری خواهندافتاد گل یا پوچ ؟نه ، دستانت را باز نکن ، حسم را تباه مکن ، بگذار فقط تصور کنم که در دستانت برایم کمی عشق پنهان است .. انسان بایدهماننددرخت شود،هدف یک درخت میوه دادن نیست،میوه دادن بخشی اززندگی اوست چه بخواهدوچه نخواهد صادق بودن مثل حامله بودن است یاحامله هستیدیانیستید،یاصادق هستیدیانیستید،حالت میانه ای وجودندارد محض خاطرآن همه دیروزنرو،کمی تحمل کن ببین قطره های باران وقتی که ازهم جدامی شوندچه زودمی میرند میخواهم ازتوبنویسم دهانم پرازحرفهای ناگفته است... اماحیف، بادهان پرنمیشودحرف زد! حسادت نکن! این که بعدازتوبغل گرفته ام زانوی غم است دستانت را مقابلم مشت میکنی ومیگویی گل یا پوچ؟ در دلم میگویم فقط دستانت دیر باریدی باران... دیر!!! من مدت هاست در حجم نبودن کسی خشکیده ام... میدانم چرابین این همه آدم پیله کرده ام به تو؟شایدفقط باتوپروانه میشوم دلگیرنباش... ‏ ! دلت که گیرباشد رها نمیشوی.. هرچه بیشتراحساس تنهایی کنی احتمال شروع یک رابطه احمقانه بیشترمی شود پشت این بغض،بیدی شکسته است که خیال میکرد با این بادها نمی لرزد.... شب ها به وقت خواب از طرف من وجدانت را ببوس اگر بیدار بود ... ! گفتی مسافری ومن آنقد ساده ام که سال هاست نماز دلم راشکسته میخوانم
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد