همون روز عصر با یک کپی از روزنامه همون زمان که تنها نشریه بود برگشت اومد خونه ما
و روزنامه رو گذاشت روی میز، من داشتم نگاهی بهش می انداختم که گفت این مال من نیست
امانته باید ببرمش،
به محض گفتن این حرف شروع کردم با اشتیاق تمام صفحه هاتش رو ورق زدن و سعی می کردم
از هر صفحه ای حداقل یک مطلب رو بخونم.
در آخرین لحظه که پدر بزرگ می خواست از خونه بره بیرون، تقریبا به زور اون روزنامه
رو کشید از دستم بیرون و رفت. فقط چند روز طول کشید که اومد پیشم و گفت ازدواج و
عشق مثل اون کتاب و روزنامه می مونه.
ازدواج اطمینان برات درست می کنه که این زن یا مرد مال تو هستش مال خود خودت، اون
موقع هست که فکر می کنی همیشه وقت دارم بهش محبت کنم، همیشه وقت هست که دلش رو به
دست بیارم، همیشه می تونم شام دعوتش کنم اگر الان یادم رفت یک شاخه گل به عنوان
هدیه بهش بدم، حتما در فرصت بعدی این کارو می کنم حتی اگر هر قدر اون آدم با ارزش
باشه مثل اون کتاب نفیس و قیمتی، اما وقتی که این باور در تو نیست که این آدم مال
منه، و هر لحظه فکر می کنی که خوب این که تعهدی نداره، می تونه به راحتی دل بکنه و
بره، مثل یه شیء با ارزش ازش نگهداری می کنی و همیشه ولع داری که تا جایی که ممکنه
ازش لذت ببری، شاید فردا دیگه مال من نباشه، درست مثل اون روزنامه حتی اگر هم هیچ
ارزش قیمتی نداشته باشه...
و این تفاوت عشق است با ازدواج.
به به آورین آورین پسرم...همین طوره!
بعله بعله قطعا همینطوره
سلام حمید خان خوبی من اومدم .

ببینم تو غیبت خونه ام را غارت کردی هر چی بردی بیار پس بده
خوش اومدی
همه چیزو مصرف کردیم
پاکت خالی تحویل بدیم خوبه
ببینم خبر خوشی که میخواستی بهم بدی چیه نکنه زن گرفتی هان

بعله بعله
به کسی نگیا
سلاااااااااااااااااااااااااااام بر نیمه ی طنزپست های وبلاگ من
شرمنده از روی بزرگوارت شدم که تو بودی و من نبودم .
بخاطر این بدقولی یه شیرینی طلبت از من
سلام برنیمه دوم وبلاگ من
خداشرمندت کنه ما چکاره ایم
این حرفا را وللش
کی بیام برا طلبم
چکتو برگشت میزنما
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای
بینظیر بود . هرچقدر بگم قشنگ بود کم گفتم ...
بجای اینکه بگی قشنگ بود پولشو بده
میشه یه کیلو رولت
شاید به خاطر همین زن نمیگیری
شایدم بخاطر این باشه که کسی به من زن نمیده
لیستی از امکانات تفریحی پایتخت کشور اول منطقه! :
1- دیسکو ( نداریم)
2- کازینو ( نداریم)
3- بار( خاک بر دهانمون)
4- شهربازی ارم با 6 وسیله بازی (2تاش خرابه)
5- سینما (فقط قلاده های طلا و اخراجی های 37)
6- تعداد زیادی پارک شهری با پوشش گیاهی حداقلی و حضور سبز نیروی عزیز انتظامی که حال و هوای خاصی را به فضا منتقل می کنند.
7- بولینگ 2عدد در کل کشور (عبدو و سرزمین عجایب) فقط مخصوص آقایان
8- کنسرت به قیمت پول خون انسان(که بر اساس ایین نامه ارشاد خواننده فقط حق دارد یک آهنگ عاشقانه بخونه،یکی دوتا خوند تا الان کسی ازش خبر نداره!)
9- دهکده آبی پارس (به قیمت پول خون آدمی)
10- پارک آبی آزادگان با روزانه 17 کشته و زخمی
11 - تله کابین و اسکی (که فقط در کل استان تهران 12 نفر استطاعت مالی استفاده از آنها را دارند.)
و آخرین و مهمترین تفریح،دیدن خانه و ماشین افراد ثروتمند (همون 12 نفری که میرن اسکی) و فحش دادن به آنها ..
مررررررررررررسی بابت این طنز نوشته ها
بسی لذت بردیم
سلام حمید جان:
فکر نکن از یاد بردمتون ها....چندین بار آمدم به وبلاگتون سر زدم ولی متاسفانه موفق نمیشدم .
به هر حال خوشحالم که میبنم مینویسید و سرحالید.
دوستتون دارم فعلا خداحافظ
بهههههههه خانوم معلم گل و گلاب
خوش اومدی
منم یه مدت نت نبودم
تازگیا برگشتم
داداش کجایی ما اومدیم رفتیم تو هنوز نیومدی
سلام اجی منم همین نزدیکیام فقط گاهی بی نت میشم
زن گرفتی ؟
اولا که خدا هیچوقت منو شرمنده نمیکنه (ایشالا ماشالا ) شما بهتر مراقب شرمندگی خودت باشی .
دوما که بسی و چنی الفاظ من هستن باید با ذکر منبا ازشون استفاده کنی . چون شما که اجازه تو کارت نیست .
سیومن نه سوما من که اینجا نه زنی میبینم ! نه جشن عروسی ! نه شناسنامه دونفره شده ای !!! الکی ازمن کادوی چی چی میخوای بگیری ؟ فکردی رولت مفته ؟!
اولا دوما


دوما اولا
مثلا کدوم الفاظ. وقتی ادم از الفاظ لغت نامه دهخدا استفاده میکنه که لزومی نداره اسم دهخدا را بیاره نهههههههه غلام. زیزیزی گولو آسی ژاسی دراکوتا تا به تا دهخدا
ثالثون زن
کو
کجاس
کیییییییییییییییییییییییه
رفتی زن گرفتی سرت شلوغ شده دیگه نیستی
سلام
من هستم و
من هستم
و
من هستم
ولی
اینترنت نیست
و
اینترنت نیست
و اینترنت نیست