خسرو شکیبایی می گفت:




بعضی وقت ها یکی طوری می سوزونتت
که هزار نفر نمیتونن خاموشت کنن،

بعضی وقت ها یکی طوری خاموشت میکنه
که هزار نفر نمیتونن روشنت کنن.

زمانه ایست که خیلی چیزها آنطوری که بود یا باید باشد نیست.

خدایا...


خدایا...
خط و نشان دوزخت را برایم نکش
جهنم تر از این جا جایی را سراغ ندارم
می گویند : هرکه بامش بیش ، برفش بیشتر.
خدایا...
بی خانمانم ؛ حواست هست ؟
چگونه می شود از خدا گرفت چیزی را که نمی دهد ؟!!
می گویند قسمت نیست ، حکمت است.
من قسمت و حکمت نمی فهمم.
تو خدایی ، طاقت را می فهمی …!
خدایا...

فکری کن اشک ما طعنه میزند به باران رحمتت

پیرشدم

مبر به موی سپیدم گمان به عمر دراز

جوان ز حادثه ای پیر می شود گاهی