تو فقط یادم باش..


حضرت ادم وقتی داشت از بهشت بیرون میرفت:
خدا گفت:نازنینم آدم ، با تو رازی دارم...
اندکی پیشتر آی....
آدم آرامو نجیب آمد پیش...!!!
زیر چشمی به خدا مینگریست...
محو لبخند غم آلود خدا ، دل انگار گریست...!!
گفت: نازنینم آدم ،
قطره ای اشک زچشمان خداوند چکید...
یادمن باش که بس تنهایم...
بغض آدم ترکید... گونه هایش لرزید...
به خدا گفت: من به اندازه ی گل های بهشت... من به اندازه ی عرش... نه... نه... به اندازه ی تنهاییت ای هستی من دوستت دارم....!!!
آدم کوله اش را برداشت....
خسته و سخت قدم برمیداشت... راهی ظلمت پرشور زمین....
زیر لبهای خدا باز شنید... نازنینم آدم....
نه به اندازه ی تنهایی من.... نه به اندازه ی گلهای بهشت ....که به اندازه یک دانه ی گندم.... تو فقط یادم باش..


خدایا… آسمانت چه مزه ایست؟ من تا به حال فقط زمین خورده ام !


مهم نیست پولدارید یا نه........
زیبایید یا نه......
جوانید یا نه...
ماشینتون چیه....خونتون کجاست.....
وقتی به اون محبت کنید همیشه به شما وفادار خواهد ماند ودوستتان خواهد داشت.....

پس هیچگاه سگ نگهداری نکنید چون توقعتون از انسانها زیاد میشه!

نماز


گفت: حاج آقا!

من شنیده ام اگر انسان در نماز متوجه شود که کسے در حال دزدیدن کفش اوست ؛

مے تواند نماز را بشکند و برود کفشش را بگیرد؛

درست است حاج آقا؟!

شـیخ گفت: دُرست است آقا.

نمازے که در آن حواست به کَفشَت باشد، اصلاً باید شکست...!