بچه های بلاگفا
چرا نمیشه تو وبلاگاتون نظر بدم ولی برا بلاگ اسکای و پرشن بلاگ و... این مشککل را ندارم
کد۵رقمی نمیاد
ویندوز عوض میکنم
اگه کسی دلیلشو میدونه راهنماییم کنه
هر کس گمشده ای دارد ... و خدا گمشده ای داشت ...
هر کسی دو تا است ... و خدا یکی بود
و یکی چگونه می تواند باشد ؟
هر کسی به اندازه ای که احساسش می کنند هست
و خدا کسی که احساسش کند را نداشت
عظمت ها همواره در جستجوی چشمی است که آن را ببیند
خوبی ها همواره نگران که آن را بفهمند
و زیبایی ها همواره تشنه ی دلی است که به او عشق ورزد
و قدرت نیازمند کسی است که در برابر او رام گردد
و غرور در جستجوی غروری که آن را بشکند
... و خدا عظیم بود و خوب و پر اقتدار و مغرور ...
اما کسی نداشت !
و خدا آفریدگار بود
و چگونه می توانست نیافریند ؟
زمین را گسترد
و آسمانها را بر کشید
کوه ها برخاستند و رود ها سرازیر شدند
و دیارها آغوش گشودند و طوفانها برخاست
و صاعقه ها در گرفت و باران ها و باران ها و باران ها ...
گیاهان روییدند و درختان سر بهم دادند و مراتع سرسبز پدیدار گشت و جنگل های خرم سر برداشتند
حشرات بال گشودند و پرندگان ناله برداشنتد و ماهیان خرد سینه ی دریاهارا پر کردند
و قرن ها گذشت و می گذشت و درختان گونه گون . گل های رنگارنگ و جانوران ...
" در اغاز هیچ نبود ... کلمه بود و آن کلمه خدا بود .. "
و خدا یکی بود و جزا خدا هیچ نبود
و با نبودن چگونه توانستن بود ؟
و خدا بود و با او عدم بود
و عدم گوش نداشت ...
حرف هایی هست برای گفتن
که اگر گوشی نبود نمی گوییم
و حرف هایی هست برای نگفتن .. حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند
حرف های خوب و بزرگ و ماورایی همین ها هستند
و سرمایه ی هرکس به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد
حرفهایی بی قرار و طاقت فرسا
که همچون زبانه های بیتاب آتش
کلماتش هر یک انفجاری را در بند کشیده اند
اینان در جستجوی مخاطب خویشند
اگر یافتند آرام می گیرند
و اگر نیافتند روح را از درون به آتش می کشند و هر لحظه حریقهای دهشتناک و سوزنده ای در درون بر می افروزند
و خدا برای نگفتن حرفهایی بسیار داشت ..
درونش از انها سرشار بود
و عدم چگونه می توانست مخاطب او باشد ؟
و خدا بود ... جز خدا هیچ نبود ... در نبودن نتوانستن بود ... با نبودن تنوان بودن
و خدا تنها بود ...
هر کس گمشده ای دارد و خدا گمشده ای داشت ......
بر گرفته از : گفتگو های تنهایی / دکتر علی شریعتی