گفته بودم که اگر بوسه دهی توبه کنم
بوسه دادی و چو بر خواست لبت از لب من
توبه کردم که دگر توبه ی بی جا نکنم
دلم
کسی را می خواهد که دوستم داشته باشد ... شانه
هایش را برای گریستن و سینه اش را برای نهاندن سرم و چشمانش را برای
خالی نمودن
غم هایم می خواهم دلم کسی را می خواهد که مرا با هر آنچه هستم
دوست
بدارد . با
تمام خوبی ها و بدیهایم با تمام مهربانی
ها و نامهربانی هایم دلم کسی را
می خواهد
که آفتاب مهر را به قلب خسته ام هدیه دهد
کسی چون تو ...!
چرا مردم امریکا از انتخاب رئیس جمهورهای خیلی باهوش گریزانند؟ بوش در حرف زدن دچار مشکل است. ریگان هم آدم باهوشی نبود.
ادامه مطلب ...
گفتا تو از کجایی کاشفته می نمایی
گفتم منم غریبی از شهر آشنایی
گفتا کدام مرغی کز این مقام خوانی
گفتم که خوش نوایی از باغ بی نوایی
گفتا ز قید هستی رو مست شو که رستی
گفتم که توبه کردم از زهد و پارسایی
گفتا به دلربایی ما را چگونه دیدی؟
گفتم چو خرمنی گل در بزم دل ربایی
گفتا بگو که خواجو در چشم ما چه بیند؟
گفتم حدیث مستان سری بود خدایی
بر کنده ی تمام درختان جنگلی
نام ترا به ناخن
برکندم
اکنون ترا تمام درختان
با نام می شناسند
نام ترا به گرده ی
گور و گوزن
با ناخن پلنگان بنوشتم
اکنون ترا تمام پلنگان کوه ها
اکنون ترا تمام گوزنان زردموی
با نام می شناسند
دیگر نام ترا تمام
درختان
گاه بهار زمزمه خواهند کرد
و مرغ های خوشخوان
صبح بهار نام
ترا
به جوجه های کوچک خود یاد خواهند داد
ای بی خیال مانده ز من دوست
دیگر ترا زمین و زمان
از برکت جنون نجیب من
با نام می شناسند
ای
آهوی رمنده ی صحرای خاطره
در واپسین غروب بهار