دود می خیزد

دود می خیزد ز خلوتگاه من کس خبر کی یابد از ویرانه ام ؟
با درون سوخته دارم سخن کی به پایان می رسد افسانه ام ؟
دست از دامان شب برداشتم تا بیاویزم به گیسوی سحر خویش را از ساحل افکندم در آب لیک از ژرفای دریای بی خبر بر تن دیوارها طرح شکست کس دگر رنگی در این سامان ندید چشم می دوزد خیال روز و شب از درون دل به تصویر امید تا بدین منزل پا نهادم پای را از درای کاروان بگسسته ام گر چه می سوزم از این آتش به جان لیک بر این سوختن دل بسته ام
تیرگی پا می کشد از بام ها صبح می خندد به راه شهرمن دود می خیزد هنوز از خلوتم

با درون سوخته دارم سخن

منزلی در دوردست

منزلی در دوردستی هست بی شک هر مسافر را اینچنین دانسته بودم ، وین چنین دانم لیک ای ندانم چون و چند ! ای دور تو بسا کاراسته باشی به آیینی که دلخواه ست دانم این که بایدم سوی تو آمد ، لیک کاش این را نیز می دانستم ، ای نشناخته منزل که از این بیغوله تا آنجا کدامین راه یا کدام است آن که بیراه ست ای برایم ، نه برایم ساخته منزل نیز می دانستم این را ، کاش که به سوی تو چها می بایدم آورد دانم ای دور عزیز !‌ این نیک می دانی من پیاده ی ناتوان تو دور و دیگر وقت بیگاه ست کاش می دانستم این را نیز که برای من تو در آنجا چها داری
گاه کز شور و طرب خاطر شود سرشار می توانم دید از حریفان نازنینی که تواند جام زد بر جام تا از آن شادی به او سهمی توان بخشید ؟
شب که می آید چراغی هست ؟
من نمی گویم بهاران ، شاخه ای گل در یکی گلدان یا چو ابر اندهان بارید ، دل شد تیره و لبریز ز آشنایی غمگسار آنجا سراغی هست ؟

اقتصاد چین، اقتصاد ایران، و رنگ گربه

جنیفر ینگ دختر جوانی در چین است که برای یک شرکت بین المللی کار می کند. داستان زندگی خانوادگی جنیفر ینگ داستان چین است. مادر بزرگش 94 سال پیش و در زمانی که چین مدرن وجود نداشته است در روستایی در جنوب شرقی چین به دنیا می آید.

ادامه مطلب ...

تفاوت مردم امریکا و چین از دید روانشناسی

دراخبار مربوط به المپیک پکن، دو اتفاق بیش از اتفاقات دیگر مورد توجه رسانه ها قرار گرفته است: مراسم بازگشایی المپیک و مدال آوری مایکل فلپس. اولی منعکس کننده توانایی چینی هاست: هزاران نفر در هماهنگی کامل در حال رقص، هزاران نفر با هارمونی کامل در حال نواختن طبل، همه معرف روحیه جمع گرای چینی بودند. دومی اما، منعکس کننده روحیه فردگرایی امریکائیهاست. ادامه مطلب ...

محراب

تهی بود نسیمی سیاهی بو.د و ستاره ای هستی بود و زمزمه ای لب بود و نیایشی
من بود و تویی
نماز و محرابی