خیلی زود


خیلی زود می‌فهمی،
همه‌چیز را در آغوشِ من جا گذاشتی!
مثلِ مسافری که تمامِ زندگی‌اش را،
در یک ایستگاهِ بینِ راهی،
جا می‌گذارد!

وصیت میکنم


وصیت میکنم بعد از مرگم....
از بوى گلاب بدم میاد ، همون آب معدنى کفایت میکنه ، نگید این رانى هلو دوست داشت ، سنگ قبرش رو با رانى بشوریماااا ، نوچ میشه !
آقایون فامیل ، به خاطر من سه متر ریش نذارید ! من ته ریش دوست دارم " جذاب ترِ" فقط ته ریش !
خانم هاى فامیل ، خواهشاً بالاى سر قبرم جیغ و داد نکنید ، باور کنید من از همهمه و شلوغى بدم میومد ! مُردم... گناه که نکردم !
مراسم ختم من آخوند هم نیارید واسه فامیل ، دینى کلاس پنجم رو یادآورى کنه !!!
توى درایو E عکس دارم ، خوراکِ اعلامیه ، عکس پرسنلى نذاریداااا ، اونا جلبِ ترحم نمى کنه !
بعد از مرگم هنوز میت رو زمین مونده هاردِ کامپیوترم رو بزارید تو ماکروفر ! یا با چکش خردش کنید ! یه کارى کنید درایو D بیشتر بترکه ! من اندک آبرویى داشتم در این خانواده !!! حواستون باشه.....
روى خرماها پودر نارگیل نریزید ، هم شکلش خز میشه و هم بد مزه میشه ! همون گردو بزارید لاش ، خیلى حال میده !
شایعه کنید قبل مرگش بهش الهام شده بود میمیره ! از اون دیالوگ هاست که مو به تن سیخ مى کنه هااا !
پنج شنبه ها سر خاکم نیایید چه کاریه ؟ ترافیکه !
فیس بوکم رو بلاک نکنید ، گاهى باهاش پست بدید بیاد بالا جیگر رفیقام کباب بشه !
روحم شاد و یادم گرامى باد.

فرصتی بخواهید


فرصتی بخواهید

تا گیسوان خود را در آفتاب کنار رودخانه

شانه بزنید

فرصتی بخواهید

 که مخفی‌ترین نام خود را

که خون شما را صورتی می‌کند

از رود بزرگ بپرسید

به نام آن اسب

به نام آن بیابان

شما فرصت دارید

 تا چیدن گندم‌ها

تا زرد شدن کامل گندم‌ها

 عاشق شوید

فقط روزهای کودکی را برای یکدیگر

نگویید

گندم‌ها زرد شدند

گندم‌ها چیده شدند

 نان گرم آماده است

ولی

 شما کنار بوته‌های زرد ذرت باشید

 آب را در کوزه بریزید

کوزه را کنار تنها بوته‌ی گل سرخ

بگذارید

ما

 شما را هنوز به خاطر آن گل سرخ

 دوست داریم

تو مرا


تو مرا یاد کنی یا نکنی

باورت گر بشود ، گر نشود

حرفی نیست

اما

نفسم می گیرد

در هوایی که نفس های تو نیست

حس ناب


آدم وقتی یه حس تکرار نشدنی رو ، با یکی تجربه میکنه.. .. ..

دیگه اون حس رو با هیچ کس دیگه ای نمیتونه تجربه کنه....

بعضی از حس ها خاص وناب اند..