درِ مطب دکتر به شدت به صدا درآمد. دکتر گفت در را شکستی! بیا تو. در باز شد و دختر کوچولوی نه ساله ای که خیلی پریشان بود به طرف دکتر دوید و گفت : آقای دکتر! مادرم! مادرم! و در حالی که نفس نفس میزد ادامه داد :
ادامه مطلب ...قربون ایرانسل برم با این طرحهای طلاییش وگرنه تو این بیابون بازم از بی اینترنتی یه هفته خماری میکشیدیم
مردان در مسیر عشق به وسعت نامتناهی نامردند، تا زمانی که به تسخیر قلب زن مطمئن نیستند گدایی عشق می کنند، اما همین که مطمئن شدند نامردی را در کمال مردانگی بجا می آورند.ا