-
دوست واقعی کیست؟
شنبه 17 مهرماه سال 1389 13:27
-
قانون در ورودی
شنبه 17 مهرماه سال 1389 13:21
ا گر سعی کنید از یک در ورودی به ارتفاع 130 سانتی متر رد شوید دو انتخاب دارید 1. زمانیکه به در می رسید خم شوید.این انتخانی است که انسانهای سالم می کنند. 2.سرتان را به استانه در بکوبید و نقش بر زمین شوید و باز هم باید این مسئله را درست حل کنید یا به کوبیدن سرتان ادامه دهید افراد روانرنجور اغلب کوبیدن سرشان به واقعیتهای...
-
خواندن این مطلب فقط چند دقیقه وقت شما را می گیرد
شنبه 17 مهرماه سال 1389 13:17
در بیمارستانی دو مرد در یک اتاق بستری بودند مرد کنار پنجره به خاطر بیماری ریوی مجبور بود هر بعد از ظهر یک ساعت در تخت بنشیند تا مایعات داخل ریه اش خارج شود . اما دومی باید طاق باز می خوابید و اجازه نشستن نداشت . آن دو ساعتها در مورد همسر، شغل ،تفریحات و غیره صحبت می کردند . بعدازظهرها مرد اول در تخت می نشست روی خود را...
-
پل
شنبه 17 مهرماه سال 1389 13:08
سال ها دو برادر با هم در مزرعه ای که از پدرشان به ارث رسیده بود، زندگی می کردند. یک روز به خاطر یک سوء تفاهم کوچک، با هم جرو بحث کردند. پس از چند هفته سکوت، اختلاف آنها زیاد شد و از هم جدا شدند. یک روز صبح در خانه برادر بزرگ تر به صدا درآمد. وقتی در را باز کرد، مرد نجـاری را دید. نجـار گفت:«من چند روزی است که دنبال...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 17 مهرماه سال 1389 12:57
بنویس : بابا مثل هر شب نان ندارد سارا به سین سفره مان ایمان ندارد بعد از همان تصمیم کبری ابرها هم یا سیل می بارد و یا باران ندارد انگار بابا همکلاس اولی هاست هی می نویسد این ندارد آن ندارد بابا انار و سیب و نان را می نویسد اما برای خواندنش دندان ندارد بنویس کی آن مرد در باران می آید این انتظار خیسمان پایان ندارد
-
تکرار
چهارشنبه 14 مهرماه سال 1389 21:22
کاش می شد یکبار فقط یکبار تکرار می شدی تکرار
-
صمیمی ترین دوست من
چهارشنبه 14 مهرماه سال 1389 21:17
-
غم پنهان
چهارشنبه 14 مهرماه سال 1389 21:08
تو می رسی و غمی پنهان همیشه پشت سرت جاری همیشه طرح قدم هایت شبیه روز عزاداری تو می نشینی و بین ما نشسته پیکر مغمومی غریب وخسته و خاک آلود؛ به فکر چاره ناچاری شبیه جنگل انبوهی که گر گرفته از اندوهِ - هجوم لشکر چنگیزی... گواهت این غم تاتاری بیا و گریه نکن در خود که شانه های زمین خیسند مرا تحمل باران نیست؛ تو را شهامت...
-
شهید
چهارشنبه 14 مهرماه سال 1389 20:29
-
مبادله شهدا(شلمچه آدر۸۷)
چهارشنبه 14 مهرماه سال 1389 20:04
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 14 مهرماه سال 1389 13:13
دریا چه دل پاک و نجیبی دارد چندیست که حالت عجیبی دارد این موج که سر به سخره ها می کوبد با من چه شباهت غریبی دارد
-
پرچم کربلا
چهارشنبه 14 مهرماه سال 1389 10:37
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 14 مهرماه سال 1389 09:27
وقتی عقیده ، عقده خوانده میشود و نور چراغ در آب ، مهتاب تلقی و متانت زمین زیر برف یخ میزند نان از یتیم خانه میدزدیم و می فهمیم… دزد، اشتباه چاپی درد است.
-
روش تشخیص نشانه های عشق حقیقی
چهارشنبه 14 مهرماه سال 1389 09:09
در رمان نویسی، نشانه های عشق واقعی به سمت ملودرام گرایش دارد. تپش قلب، بی خوابی، بی اشتهایی، به حرکت درآمدن پرده ها و آتش بازی. اما اگر چنین چیزهایی را حس کردید، آنقدر که اسیر شهوت شده اید، عاشق نشده اید. اگر شهوت را کنار بگذاریم، نشانه هایی که در این مقاله برایتان عنوان می کنیم، نشانه های انکارناپذیر از عشق حقیقی—و...
-
ایران و سازمان تجارت جهانی
چهارشنبه 14 مهرماه سال 1389 09:05
پیوستن به WTO با حفظ شرایط موجود گره زدن منافع خویش با منافع جهانی است که فقط بر اساس مصالح و منافع اقتصادی و تجاری کشور عمل نمی کند و فرهنگ ، سیاست و اقتصاد ما را تحت الشعاع قرار می دهد . در بعد اقتصادی صنایع متکی بربازارانحصاری داخل در معرض ورشکستگی قرار می گیرند ، در بعد بازرگانی تجاری کفه ترازو به سمت واردات...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 13 مهرماه سال 1389 18:14
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 13 مهرماه سال 1389 15:53
یه ضرب المثل با حال دریایی میگه: رسیدی خونه بزن تو گوش زنت!!! تو نمیدونی واسه چی زدی...اما اون میدونه چرا خورده
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 12 مهرماه سال 1389 17:48
-
انسان
دوشنبه 12 مهرماه سال 1389 14:34
انسان تنها آفریده ای ست که میتواند بخندد پس لبخند بزن
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 12 مهرماه سال 1389 10:44
-
.... و خدا انسان را افرید
یکشنبه 11 مهرماه سال 1389 22:00
خدا خر را آفرید و به او گفت: تو بار خواهی برد، از زمانی که تابش آفتاب آغاز می شود تا زمانی که تاریکی شب سر می رسد.و همواره بر پشت تو باری سنگین خواهد بود.و تو علف خواهی خورد و از عقل بی بهره خواهی بود و پنجاه سال عمر خواهی کرد و تو یک خر خواهی بود. خر به خداوند پاسخ داد: خداوندا! من می خواهم خر باشم، اما پنجاه سال...
-
امتحان پایان ترم
یکشنبه 11 مهرماه سال 1389 20:42
چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند یک هفته قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر حسابی به خوشگذرانی پرداختند. اما وقتی به شهر خود برگشتند متوجه شدند که در مورد تاریخ امتحان اشتباه کرده اند و به جای سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است. بنابراین تصمیم گرفتند ... استاد خود را پیدا...
-
نامه ی زیبای یک پسر به دوست دخترش..
یکشنبه 11 مهرماه سال 1389 18:07
- محبت شدیدی که صادقانه به تو ابراز میکردم 2-دروغ و بی اساس بود و در حقیقت نفرت من نسبت به تو 3- روز به روز بیشتر می شود و هر چه بیشتر تو را می شناسم 4- به پستی و دورویی تو بیشتر پی میبرم و 5-این احساس در قلب من قوت میگیرد که بالاخره روزی باید 6- از هم جدا شویم و دیگر من به هیچ وجه مایل نیستم که 7- شریک زندگی تو باشم...
-
متن یک چت (asl plz)
یکشنبه 11 مهرماه سال 1389 17:12
پسر : سلام.خوبی؟مزاحم نیستم؟ دختر : سلام. خواهش می کنم ؟ asl plz پسر : تهران/وحید/ ۲۶ و شما؟ دختر : تهران/نازنین/ ۲۲ پسر : اِ اِ اِ چه اسم قشنگی!اسم مادر بزرگ منم نازنینه . دختر : مرسی!شما مجردین؟ پسر : بله. شما چی؟ازدواج کردین؟ دختر : نه. منم مجردم. راستی تحصیلاتتون چیه؟ پسر : من فوق لیسانس مدیریت از دانشگاه MIT...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 11 مهرماه سال 1389 17:05
-
عیب کوچولوی عروس
یکشنبه 11 مهرماه سال 1389 14:46
جوانی می خواست زن بگیرد به پیرزنی سفارش کرد تا برای او دختری پیدا کند. پیرزن به جستجو پرداخت، دختری را پیدا کرد و به جوان معرفی کرد وگفت این دختر از هر جهت سعادت شما را در زندگی فراهم خواهد کرد . جوان گفت : شنیده ام قد او کوتاه است . پیرزن گفت : اتفاقا این صفت بسیار خوبی است، زیرا لباس های خانم ارزان تر تمام می شود...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 11 مهرماه سال 1389 09:34
-
شعری زیبا از پروین اعتصامی
یکشنبه 11 مهرماه سال 1389 08:19
محتسب مستــی بـــه ره دیــــد و گـریبـــــانش گــــرفت مست گفت ای دوست این پیراهن است افسار نیست گفت مستــی زان سبب افتـــــان و خیـــــزان مــی روی گفت جـــــــرم راه رفتـــــــن نیست ره همــــــوار نیست گفت می بایــــــد تــــــو را تــا خـــــانه قــــــاضی بـــــرم گفت رو صبـــح آی قـــــاضی نیمـــه شب بیـــدار...
-
انسان
شنبه 10 مهرماه سال 1389 22:55
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 10 مهرماه سال 1389 22:41
با طلوع هر صبح فکر کن تازه به دنیا آمدی و مهربان باش و دوست بدار، شاید فردایی نباش د