-
عشق
جمعه 30 مهرماه سال 1389 10:53
به نام عشق «این صدای تپش قلبم نیست درحسینه ی دل سینه زنی ست» و این بحر طویل است...* عصر یک جمعه ی دلگیر دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟ چرا آب به گلدان نرسیده است؟ چرا لحظه ی باران نرسیده است؟ وهر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است به ایمان نرسیده است و غم عشق به پایان نرسیده است. بگو...
-
جمعه
جمعه 30 مهرماه سال 1389 10:50
امروز جمعه برویم جایی که ببینیم تکه ابرهای سفید در آسمان آبی بشنویم صداهایی را که نمی شنویم از شنبه تا پنجشنبه، بشویم جزئی از طبیعت رود شویم،درخت شویم اصلاً خاک شویم -که از جنس خودمان است- یک امروز آزار نرسانیم به هیچ کس و هیچ چیز گم شده ایم در شهر شلوغ امروز خودمان را پیدا کنیم
-
یه مشکل اساسی
جمعه 30 مهرماه سال 1389 10:33
سلام بچه های بلاگفا دمتون گرم هیچکی راهنمایی نکرد دیگه براتون نظر نمیذارم
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 28 مهرماه سال 1389 18:38
-
تاثیر دعا
چهارشنبه 28 مهرماه سال 1389 18:21
مرد پولداری در کابل، در نزدیکی مسجد قلعه فتح الله رستورانی ساخت که در آن موسیقی بود و رقص و به مشتریان مشروب هم سرویس می شد. ملای مسجد هر روز موعظه می کرد و در پایان موعظه اش دعا می کرد تا خداوند صاحب رستوران را به قهر و غضب خود گرفتار کند و بلای آسمانی را بر این رستوران که اخلاق مردم را فاسد می سازد، وارد کند. یک ماه...
-
داستان طنز - خواستگاری
چهارشنبه 28 مهرماه سال 1389 18:15
بعد از این که مدت ها دنبال دختری باوقار و باشخصیت گشتیم که هم خانواده ی اصیل و مؤمنی داشته باشد و هم حاضر به ازدواج با من باشد، بالاخره عمه ام دختری را به ما معرفی کرد.وقتی پرسیدم از کجا می داند این دختر همان کسی است که من می خواهم، گفت:راستش توی تاکسی دیدمش.از قیافه اش خوشم آمد.دیدم همانی است که تو می خواهی.وقتی...
-
ندانستن معنی WC ( داستان طنز )
چهارشنبه 28 مهرماه سال 1389 18:04
در آن دورانی که به توالت های عمومی در شرق اطمینان کمتری وجود داشت، خانمی انگلیسی در تدارک سفری به هندوستان بود. مهمانخانه کوچکی را که متعلق به مدیر مدرسه محلی بود در نظر گرفت و اتاقی در آن رزرو کرد. چون نگران بود که آیا در مهمانخانه توالت وجود دارد یا خیر؟ در نامه ای به مدیر مدرسه سؤال کرد که آیا در مهمانخانه مورد نظر...
-
یه مشکل اساسی
چهارشنبه 28 مهرماه سال 1389 16:41
بچه های بلاگفا چرا نمیشه تو وبلاگاتون نظر بدم ولی برا بلاگ اسکای و پرشن بلاگ و... این مشککل را ندارم کد۵رقمی نمیاد ویندوز عوض میکنم اگه کسی دلیلشو میدونه راهنماییم کنه
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 27 مهرماه سال 1389 21:26
-
آیدا در آینه
سهشنبه 27 مهرماه سال 1389 21:22
لبانت به ظرافتِ شعر شهوانیترینِ بوسهها را به شرمی چنان مبدل میکند که جاندارِ غارنشین از آن سود میجوید تا به صورتِ انسان درآید. و گونههایت با دو شیارِ مورّب، که غرورِ تو را هدایت میکنند و سرنوشتِ مرا که شب را تحمل کردهام بیآنکه به انتظارِ صبح مسلح بوده باشم، و بکارتی سربلند را از روسبیخانههای دادوستد...
-
بوسه
سهشنبه 27 مهرماه سال 1389 21:17
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 27 مهرماه سال 1389 17:34
هر شب در رویاهایم تو را می بینم احساست می کنم این گونه است که تو را می شناسم این گونه باش یا وجود هزار خم ها و فاصله ها و کهکشانهایی که بین ماست بیا و خودت را بنما دور ، نزدیک ، هر کجا که هستی ایمان دارم ، ایمان دارم که قلبم ادامه خواهد داد اگر چه شبها بسیار سخت اند ادامه خواهم داد تا یکبار دیگر ، تو در را بگشایی تو...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 26 مهرماه سال 1389 18:08
مگذار مرا دراین هیاهو، آقا تنها و غریب و سربه زانو آقا ای کاش ضمانت دلم را بکنی تکرار قشنگ بچه آهو آقا // عیدتون مبارک //
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 26 مهرماه سال 1389 17:58
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 26 مهرماه سال 1389 17:52
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 26 مهرماه سال 1389 17:50
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 26 مهرماه سال 1389 17:49
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 25 مهرماه سال 1389 17:16
-
نظرت راجع به این عکس چیه؟
یکشنبه 25 مهرماه سال 1389 16:49
-
دریا
یکشنبه 25 مهرماه سال 1389 16:26
یک سینه بود و اینهمه فریاد می برد بانگ خود را تا برج آسمان می کوفت مشت خود را بر چهره زمان زنجیر می گسست دیوار می شکست انگار حق خود را می خواست می زد به قلب توفان می افتاد می رفت و خشمگین تر برمی گشت می ماند و سهمگین تر برمی خاست یک سینه بود و این همه فریاد تنها اما شکوهمند توانا
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 25 مهرماه سال 1389 08:52
وقت غروب . روی خیابان صاف ایستاده ای ... روبرویت خورشید جان می دهد . آخرین نطفه های سرخ رنگ خود را به بار می نشاند و تو آن را چو خونی می پنداری که از صورت دوستی می ریزد ... و چه لذتی می بری تو ... و چه لذتی می بری تو ... می خواهی به خورشید برسی ... با خودت می گویی : نگاه های این مردم و حتی حرف هایشان برایم معنایی...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 25 مهرماه سال 1389 08:51
هر کس گمشده ای دارد ... و خدا گمشده ای داشت ... هر کسی دو تا است ... و خدا یکی بود و یکی چگونه می تواند باشد ؟ هر کسی به اندازه ای که احساسش می کنند هست و خدا کسی که احساسش کند را نداشت عظمت ها همواره در جستجوی چشمی است که آن را ببیند خوبی ها همواره نگران که آن را بفهمند و زیبایی ها همواره تشنه ی دلی است که به او عشق...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 25 مهرماه سال 1389 08:50
وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی تا با تو بگویم غم شبهای جدایی بزم تو را مرا می طلبد آمدم ای جان من عودم و از سوختنم نیست رهایی تا در قفس بال و پر خویش اسیرست بیگانه پرواز بود مرغ هوایی با شوق سر انگشت تو لبریز نواهاست تا خود به کنارت چه کند چنگ نوایی عمریست که ما منتظر باد صباییم تا بو که چه پیغام دهد باد صبایی ای وای...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 24 مهرماه سال 1389 16:17
کجایید ای شهیدان خدایی بلاجویان دشت کربلایی کجایید ای سبک روحان عاشق پرندهتر ز مرغان هوایی کجایید ای شهان آسمانی بدانسته فلک را درگشایی کجایید ای ز جان و جا رهیده کسی مر عقل را گوید کجایی کجایید ای در زندان شکسته بداده وام داران را رهایی کجایید ای در مخزن گشاده کجایید ای نوای بینوایی درین بحرید کین عالم کف اوست...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 24 مهرماه سال 1389 16:13
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 24 مهرماه سال 1389 16:06
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 24 مهرماه سال 1389 16:00
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 23 مهرماه سال 1389 17:11
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 23 مهرماه سال 1389 16:55
حالم من بد نیست غم کم می خورم کم که نه! هر روز کم کم می خورم آب می خواهم، سرابم می دهند عشق می ورزم عذابم می دهند خود نمی دانم کجا رفتم به خواب از چه بیدارم نکردی؟ آفتاب!!!! خنجری بر قلب بیمارم زدند بی گناهی بودم و دارم زدند دشنه ای نامرد بر پشتم نشست از غم نامردمی پشتم شکست سنگ را بستند و سگ آزاد شد یک شبه بیداد آمد...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 23 مهرماه سال 1389 16:51
دست عشق از دامن دل دور باد! می توان آیا به دل دستور داد؟ می توان آیا به دریا حکم کرد که دلت را یادی از ساحل مباد؟ موج را آیا توان فرمود ایست! باد را فرمود باید ایستاد؟ آن که دستور زبان عشق را بی گزاره در نهاد ما نهاد خوب می دانست تیغ تیز را در کف مستی نمی بایست داد