باران

 

از چشم  

یا آسمان  

فرقی نمی کند  

باران وقتی بر زمین افتاد 

دیگر باران نیست

شعری زیبا از شاملو

نگاه کن چه فرو تنانه بر خاک می گسترد  

آنکه نهال نازک دستانش از عشق خداست 

 و پیش عصیانش 

 بالای جهنم پست است.  

آن کو به یکی « آری » می میرد  

نه به زخم صد خنجر، مگر آنکه از تب وهن 

 دق کند.  

قلعه یی عظیم که طلسم دروازه اش کلام کوچک دوستی است.  

انکار ِ عشق را چنین که بر سر سختی پا سفت کرده ای 

 دشنه مگر به آستین اندر نهان کرده باشی. 

- که عاشق اعتراف را چنان به فریاد آمد  

که وجودش همه بانگی شد. ن 

گاه کن چه فرو تنانه بر در گاه نجابت به خاک می شکند  

رخساره ای که 

 توفانش مسخ نیارست کرد.  

چه فروتنانه بر آستانه تو به خاک می افتد  

آنکه در کمر گاه دریا دست حلقه توانست کرد. 

 نگاه کن  

چه بزرگوارانه در پای تو سر نهاد  

آنکه مرگش میلاد پر هیا هوی هزار شهرزاده بود.  

نگاه کن 

تصمیم کبری

از آنجا که ما اقتصاد خوانده ایم لذا با توجه به بحرانهای پیش امده در بلاد کفر و بی ارزش تر شدن پول مسلمین ، پس از ساعتها تفکر و مباحثات اقتصادی با اقتصاددانی همچون آدام اسمیت و فلیپس ،تمام ذخیره ارزی کشور را به بنگاه مسکن دادیم تا توانستیم یک قطعه زمین مسکونی را تصاحب نماییم. هرچند دراین بین صاحب زمینی بس گرانبها گردیدیم ولیکن ثروتمان رو به افول رفت و تراز پرداختهایمان با کسری مواجه گشت و ذخیره ارزی مان مانند جیب های تهیدستان شد که تنها موجودیشان شپش هایی است که از بیکاری ، بندری می رقصند 

 

 

پ نوشت 1: به دلیل گرانی شرینی و خالی بودن صندوق ذخیره ارزی از دادن شرینی معذوریم حتی به شما دوست گرامی 

 

پ نوشت 2: سه روز پیش یکی از نگهبانان شرکت به دلیل گاز گرفتگی با عجله به آخرت سفر نمود.الفاتحه