میروم

میروم خسته و افسـرده و زار

سـوی منزلگــه ویرانه خویش

 

به خـدا می برم از شهـــر شما 

دل شوریــده و دیوانــه خویش

 

می برم تا که در ان نقطه دور

شستشویش دهم از رنگ گنـاه

 

شستشویش دهم از لکه عشــق

زین همـــه خواهش بیجا وتباه

 

می برم تا زتو دورش ســـازم

زتو ،ای جلــــوه امید محــــال

 

می برم زنـــده بگورش سازم

تا از این پس نکنــد یاد وصال

 

ناله می لرزد،می رقصد اشک

 آه ، بگــــذار که بگریزم مـــن

 

از تو ، ای چشمه جوشان گناه 

شایـد آن به کـه بپرهیـــزم من

 

بخـــدا غنچـــــه شـــادی بودم

دست عشق آمد و از شاخـم چید

 

شعلــه آه شد م ، صــد افسوس

که لبــم باز بر آن لب نرسیـــد

 

عاقبت بنــد سفـــر پایـــم بست

میروم، خنده به لب،خونین دل

 

می روم از دل من دست بردار

ای امیـــــد عبث بی حاصــــل...

 

فروغ فرخزاد

یاد داشت های ماهانه2

حدود یه ماه میشه نیومدم اینجا.تو این مدت سه اتفاق مهم افتاد.اول اینکه بلاخره بعد دوماه ماشینم تحویل گرفتم.دوم اینکه مسئول مستقیمم تو شرکت به یه مرخصی طولانی مدت رفت و احتمالا دیگه نیاد سرکار چون ظاهرا  داره یه جای دیگه کار میکنه و سوم اینکه دیروز حال امید خیلی خراب شد به زور نفس می کشید از ساعت 11 ظهر تا ساعت 4ونیم صبح بیمارستان بودم بعدشم ساعت 6و نیم صبح اومدم سرکار.

نمیدونم چرا ولی بارها تجربه کردم وقتی بدشانسی میارم پشت سرهم میاد اصلا امون نمیده نفس بکشم وقتی هم رو دور شانسم پشت سر هم ..