دریا

گفتی نمی خواهی که دریا را بلد باشی

اما تو باید خانه ی ما را بلد باشی

یک روز شاید در تب توفان بپیچندت

آن روز باید ! راه صحرا را بلد باشی

بندر همیشه لهجه اش گرم و صمیمی نیست

باید سکوت سرد سرما را بلد باشی

یعنی که بعد از آنهمه دلدادگی باید

نامهربانی های دنیا را بلد باشی

شاید خودت را خواستی یک روز برگردی

باید مسیر کودکی ها را بلد باشی

یعنی بدانی " ...مرد در باران " کجا می رفت

یا لااقل تا " آب - بابا " را بلد باشی

حتی اگر آیینه باشی، پیش آدم ها

باید زبان تند حاشا را بلد باشی

وقتی که حتی از دل و جان دوستش داری

باید هزار آیا و اما را بلد باشی

من ساده ام نه؟ ساده یعنی چه؟... نمی دانم

اما تو باید سادگی ها را بلد باشی

یعنی ببینی و نبینی!...بشنوی اما...

یعنی... زبان اهل دنیا را بلد باشی

چشمان تو جایی است بین خواب و بیداری

باید تو مرز خواب و رویا را بلد باشی

بانوی شرجی! خوب من! خاتون بی خلخال!

باید زبان حال دریا را بلد باشی

شیراز رنگ خیس چشمت را نمی فهمد

ای کاش رسم این طرف ها را بلد باشی

دیروز- یادت هست- از امروز می گفتم

امروز می گویم که فردا را بلد باشی

گفتی :" وجود ما معمایی است...." می دانم

اما تو باید این معما را بلد باشی
نظرات 13 + ارسال نظر
hasti شنبه 22 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 22:07 http://hasti119.blogfa.com/

وجود ما معمایی است.........

مهناز شنبه 22 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 22:50 http://www.mahnazz.blogsky.com

سلام. بسیار شعر زیبایی بود، پر از حس و حال های گرم مردم دوست داشتنی جنوب...
موفق باشین

یلدا شنبه 22 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 23:39 http://taranomdelha.blogfa.com

سلام.چرا گفتید ستاره سهیل شدم؟؟؟؟؟

چون خیلی وقته پیدات نشده

خودم شنبه 22 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 23:50 http://www.ne3a.blogskay.com

ممنونم مثل همیشه کوتاه وکامل..
داداش اگه تو نیای که وبلاگو باید بست!
مرسی ازاین حس آرامشی که بهم میدی..

کلا بای همه چیزو بلدباشی!!!

فریناز یکشنبه 23 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:17

اووووووووووووووه خسته شدم بابا.....
یعنی این همه کارای سختو منم باید بلد باشم؟؟؟؟!!!!


اصلا ببینم خودت بلدی که به همه میگی بلد باشی!!!!!؟؟؟؟

منم دارم تمرین میکنم که بلد باشم.

[ بدون نام ] یکشنبه 23 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:53 http://tohidschool

سلام حمید خان
از لطف و مهربانی تو نازنین بسیار سپاس گزارم.
شاد باشی

ساناز یکشنبه 23 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:01 http://sara3767.persianblog.ir/

سلام خوبی حمید خان شعرتون که عالیه مثل همیشه موفق باشی

ندا یکشنبه 23 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:50 http://khoramshahrcity.blogfa.com/

سلام
هوا یکم سرد شده...!مگه اونجا شهرتون هوا خیلی سرده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هوا خوبه دیگه...!سرد شه مریض میشیم

وحیده یکشنبه 23 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:20 http://www.taravatnafs.blogfa.com

سلام دادشی؛آخی بمیرم الهی ؛به دندونت لیدوکایین بزن یا اسانس میخک بزن؛با توجه به رشته و تخصصم گفتم ها!یا یه دونه سیر بذا توی گوشت همون سمتی که دندونت درد میکنه؛یا آلوئه ورا بزن ؛جدی گفتم ها حتما یکیش رو امتحان کنی؛
منکه امروزم امتحان میانترم داشتم از۶نمره میشم۵!

نامزدمم خوبه؛اونم سرش با کارو درسش گرمه؛
از حالت بیخبرم نذاری داداشی

ثریا(قشنگ ترین دقایق در کنار هم...) یکشنبه 23 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 13:50 http://soraya90.blogsky.com

تو به من بگو ، دل به ماه چرا باید سپرد ؟

وقتیکه مهرویان یا مانند ماه آسمان آنقدر بلند و دور از دسترسند که حتی دست خیال به این راحتی ها به آنها نمی رسد و یا مانند نقش ماه محصور در گودالی پر از آب راکد آنقدر پست و فرومایه اند که لگد کوب پای هر عابرند .

تو به من بگو دل به ماه چراباید سپرد؟

حمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــید جان شعرتون خیلی زیبا بود

برگم که دل به غارت طوفان سپرده ام
بر دوش موج های خسته ، جان سپرده ام
شاید نسیمی آه برآرد ز سینه ام
زیرا نفس به خار بیابان سپرده ام
ای کوه های عاطفه! در سینه شما
گنج خیال های خود ارزان سپرده ام
ای موجها ! ز خواب من آهسته بگذرید
حالا که دل به دستتان آسان سپرده ام ...

ثریا(قشنگ ترین دقایق در کنار هم...) یکشنبه 23 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 13:53 http://soraya90.blogsky.com

ما بلدیم بشماریم تا چهل


خوش بحالتون

ثریا(قشنگ ترین دقایق در کنار هم...) یکشنبه 23 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 22:14 http://soraya90.blogsky.com

خوب اینو چی داری بگی تو که تو استینت جواب فراونه


میدونم چی میخوای بگی وقتی جواب دادی میام میگم این نظر یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ببخشید این دفعه من با زیر پیراهنی جواب میدم .برا همین جوابام تو استین اون پیراهنم جا مونده

ثریا(قشنگ ترین دقایق در کنار هم...) دوشنبه 24 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:17 http://soraya90.blogsky.com

آهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا
من میگم کم نمیاری تو
ok


خودم میگم روشن شی
اون شکلا رو دیدی همشون لب دریان همون دریای پستت افتابشم دم غروبه زیاد اذیت نمیکنه دست جمعی هم اومدن که کلی بهشون صفا بده صفا سیتی
چیه تا حالا فکر میکردی اینا دانشمندن نه دادش اینا همشون با مایو اومدن نمیبینی سانسور شدن فقط کله هاشون نشون داده شده

بخنـــــــــــــــــــــــــد


بلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه!
بلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه !
بلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه!


کیــــــــــــــــــــــــــــــــــــه ؟کیه؟

لب کارون ددن.چه گل بارون ددن.تو قایقها ددن.دور از غمها ددن.(منظور از ددن همون اهنگشه)اینا که سانسور نشدن.خنده داره همه یه جور مایو پوشیدن.بنظرم یه جین کامل گرفتن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد