با دستهای تهی از طاعت

اِلهى کَسْرى لا یَجْبُرُهُ اِلاّ لُطْفُکَ وَ حَنانُکَ وَ فَقْرى لایُغْنیهِ اِلاّ عَطْفُکَ وَ اِحْسانُکَ وَ رَوْعَتى لا یُسَکِّنُها اِلاّ اَمانُکَ... خداوندا! این دل شکسته را جز دستهای مهربانی تو درمانی نیست و این دست بسته را جز از ابر احسان تو بارانی، نه. خدایا! این قامت خمیده جز به دیدار تو راست نمی شود و این تنهای غریب جز در خانه تو هر آنچه خواست نمی شود . خدایا! این قلب هراسناک و لرزان جز در دستهای تو آرام نمی گیرد و این خود زبون و خفت کشیده، بی توجه عزیزانه تو سبقت از هر چه پخته و خام نمی گیرد. خدای من! این دانه به خاک نشسته را بی آب و آفتاب تو، کجا سر شکفتن هست و این غریب و خسته را بی ماهتاب لطف تو کی پای رفتن؟ خدایا! این شکاف تنهایی را جز چشمه سار جاودان مهر تو پر نمی کند و غنچه حوائجم بی باغبانی تو شکفته نمی شود و غبار اندوه از چهره غمزده ام جز باران رحمت تو نمی شوید و سموم نفسم را جز تریاق رأفت تو درمان نمی کند
نظرات 2 + ارسال نظر
ستوده جمعه 17 دی‌ماه سال 1389 ساعت 23:53

مناجات زیبایی بود توی مناجات هات هم ما را دعا کن .

باشه
ولی ستوده خانوم خودت بهتر میدونی این روزا زندگی خرج داره
دعای مجانی

فریناز شنبه 18 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:14 http://delhayebarany.blogsky.com





برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد