با کاروان عشق

اینک قریب چهل روز از غروب غم فزای شهادت شقایق‌ها می‌گذرد؛ و اینک از صدای نحص شلاق خزان بر پیکر آلاله‌ها، اربعینی می‌گذرد و اسارت، سیلی، غربت، فریاد و بیدارگری سهم حاملان پیغام قاصدک های عترت و عظمت شد.

از آن روز تا امروز چهل روز در سوگ ابرمردی نشستیم که حیات اسلام مدیون رگ‌های پاره پاره اوست. قصه سر و نیزه، قصه لب‌های خونین و قرآن، قصه سیلی و صورت گلگون کودک غمگین و تمام حقیقت هایی که هر سال از پرده چشمان ما می گذرد را شنیده ایم.

اربعینی با دختر کوچک حسین (ع) مهر را در آغوش گرفتیم، ناله زدیم، درد دل‌ها گفتیم و شکوه‌ها روانه کردیم. اربعینی از عمق جان، فریاد یا حسین کشیدیم، بر سینه زدیم و خنده را حرام کردیم. 

 

 

 

نظرات 5 + ارسال نظر
ستوده سه‌شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:00

منم این اربعین حسینی را تسلیت میگم التماس دعا .
خان داداش .

محتاجیم به دعا
ابجی خانوم

پاتینا سه‌شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:05 http://patina.ir

چهل غروب غمگین میگذرد که خواهری برادرش را ندیده است

درنا سه‌شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 21:57 http://www.dornah.blogfa.com

منم تسلیت میگم داداشم

مرسی
ولی چرا هرکاری میکنم وبت باز نمیشه

ghasedak چهارشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 03:06 http://www.earsplitting-silence.blogsky.com

منم تسلیت میگویم

yalda چهارشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 15:59 http://taranomdelha.blogfa.com

salam.yevaght be ma sar nazaninin kare badiye

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد