ای بشارت بهشتى، ای ظــــهــور ناگــهـانــى
یک غزل به من نظر کن، با دو چشم آسمانی
در مـــقــام گــفــتـــن از تــو، نــاتـــوانِ ناتوانم
مـــی‌کـــنـــم تــو را تــکلـّم، با زبان بی‌زبانی
می‌دَوَم نشانه‌ات را، پا به پــای بوی حـسـرت
می‌دوم نشانه‌ات را، پا بـه پــای بی‌نـشــانـی
تو، عـــبـــور یـــک خــیالى، رد پا نمانده از تو
از کــــجا گذشته‌ای تو، ای نسیم ناگهانى؟!
رد قـــلــــب عاشقت را، از غزل گرفته‌ام من
ای تغزل مجـــســم، ای غـــزل‌تـرین نشانی
کــى ظــهــور مــی‌کنی تو، آفتاب عالَم آرا؟
کـى ظــهور می‌کنی تو، ای فروغ جاودانى؟
حــاجــتــی نـــدارم از تو، جز تبسم ظهورت
کــى غـبـار غیبتت را، از دلم تو می‌تکانى؟!

نظرات 1 + ارسال نظر
ستوده پنج‌شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 17:51

معلومه این مناجات نامه ها هنوز ادامه دارد .

بعله
هنوز ادامه دارد
انشاالله تموم بشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد