یاداشت روزانه

چهارشنبه شب سر قضیه بوووووووووووووووووووووق اعصابم خیلی خراب شد.بعدش هم معده درد شدید گرفتم.رفتم دکتر یه سرم بهم تزریق کرد.

نمیدونم ربط اعصاب به معده درد چیه

معده درد چه ربطی به سرم داره

فقط ربط معده درد با سه روز مرخصی را خوب فهمیدم

بعد از سه روز مرخصی امروز کارم شروع شد.

خیییییییلی کار دارم.

بخصوص اینکه دو روز بیشتر به پاییز نمونده.

باید برم همه جوجه ها را بشمارم.


پ نوشت: همه مدارک شناسایی تون اماده و دم دست باشه .تو این دوروزه حتما یه نفر خونه باشه.

ماموران جوجه شمار با جلیقه مخصوص ، کارت شناسایی با ارم شکلاتی میان دم خونه هاتون.


پ نوشت 2: هفته حمل و نقل مبارک باد.تو این هفته هشت نفر از راننده های شرکتمون را اخراج کردیم.

نظرات 6 + ارسال نظر
فریناز دوشنبه 28 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 14:42 http://delhayebarany.blogsky.com

اولا که اون بووووووووووووووووق چی بود؟!

دوما که ربط داره خب برو از خالم بپرس بهت میگه

سوما که تو غیر کپی پیست کار دیگه ای هم بلدی؟!
اصلا میدونی چطوری مینویسن واسه آپ؟

چهارما که چرا میخندی یه عده بیکار شدن؟!

پنجما که کی میاد تو رو بشماره اونوقت؟

ششما که دفه آخرته الکی میری مرخصی

هفتما که چرا همیشه میگی همیشه خوبم تو که خوب نبودی دروغ گو

هشتما که دیگه به چی گیر بدم؟

نهما که سلام

اولا بوق یعنی اینکه سانسور شده
ثانیا خودم ربطشو میدونم قبلا خاله محترم بهم گوشزد فرمودن
ثالثا دارم تمرین می کنم یاد بگیرم .دیگه کپی پیست حال نمیده
رابعا ن پ ن نمی دونم تو میدونی
خامسا ما خودمون شمرده شده ایم
سادسا هنوز دو روز طلب مرخصی دارم
سابعا کلا ادم خوبی هستم ولی مریض هم میشم
ثامنا به خودت گیر بده جوجه
تاسعا علیکم السلام
عاشرا

فریناز دوشنبه 28 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 14:47 http://delhayebarany.blogsky.com

دهما که بی سواد خان!

جلیقه نه جلیغه!!!

عاشرا من که نوشتم جلیقه
ماری کوری خانوم

فریناز دوشنبه 28 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 17:01 http://delhayebarany.blogsky.com

آثار جرمو پاک میکنی؟!

چه سوتی یم میزنه
انگار تو چارباغه

راستی اون پ ن پ بیجا بود

فریناز سه‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 06:25 http://delhayebarany.blogsky.com

پاشو دیگه تنبل!

صبح شده ها

ما همیشه بیداریم

ZiZoOo سه‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 15:44 http://qabeax.persianblog.ir

آها پس قضیه اونهمه سوال این سرشماری جوجو ها بوده ....


اوکی من بعنوان یه جوجو حاضرم واسه سرشماری ....




مجید جان دلبندم یکی از عصبی ترین اعضای بدن همون معده است . نمیدونی بدون ...

بعله جوجه جون قضیه از این قراره
ببین مجید دلبندم معده من جایگاه و انبار شرینیه و نه هیچ چیز دیگه

یادتو شنبه 17 دی‌ماه سال 1390 ساعت 16:34

باید فراموشت کنم

چندیست تمرین می کنم

من می توانم ! می شود !

آرام تلقین می کنم

حالم ، نه ، اصلا خوب نیست ....تا بعد، بهتر می شود ....

فکری برای این دلِ آرام غمگین می کنم

من می پذیرم رفته ای

و بر نمی گردی همین !

خود را برای درک این ، صد بار تحسین می کنم

کم کم ز یادم می روی

این روزگار و رسم اوست !

این جمله را با تلخی اش ، صد بار تضمین میکنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد