عروس خواب

تمومِ قصه های من رنگ تورا گرفتن 

رنگ سیاهیِ دلِ سنگِ تو را گرفتن  

برای من چی مونده جز گریه شبونه 

عروس خوابو کشتن، تو غربت این خونه  

خسته از سیاهیِ شبم 

بوسه گاهِ ساکتِ تبم  

عشق اگه خوبه پس چرا با خنجرش سینه ها را داغون میکنه 

پرنده ارامشو با شیونش از تو خونه بیرون میکنه  

بمون پیشم که نگم  

وای که نگم 

خسته از سیاهی شبم 

بوسه گاه ساکت تبم  

باحرف خوب موندن  

فاصله را سوزوندن  

غمها ویرانه میشن  

حرفا ترانه میشن 

 

(منوچهرطاهرزاده)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد