تو را به جای همه‌ی زنانی که نمی‌شناختم، دوست می‌دارم
تو را به جای همه‌ی روزگارانی که نمی‌زیسته‌ام، دوست می‌دارم
برای خاطر عطر گستره‌ی بی‌کران و برای خاطر عطر نان گرم
برای خاطر برفی که آب می‌شود، برای نخستین گل
برای خاطر جان‌داران پاکی که آدمی نمی‌رماندشان
تو را برای دوست‌داشتن دوست می‌دارم
تو را به جای همه‌ی زنانی که دوست نمی‌دارم، دوست می‌دارم

جز تو، که مرا منعکس تواند کرد؟
من خود، خویشتن را بس اندک می‌بینیم.
بی تو جز گستره‌ای بی‌کرانه نمی‌بینیم
میان گذشته و امروز.
از جدار آیینه‌ی خویش گذشتن نتوانستم
می‌بایست تا زندگی را لغت به لغت فراگیرم
راست از آن گونه که لغت به لغت از یادش می‌برند.

تو را دوست می‌دارم
برای خاطر فرزانه‌گی‌اَت که از آن من نیست
تو را به خاطر سلامت
به رغم همه‌ی آن چیزها که جز وهمی نیست، دوست دارم
برای خاطر این قلب جاودانی که بازش نمی‌دارم
تو می‌پنداری که شکی، به حال آن به جز دلیلی نیست
تو همان آفتاب بزرگی که در سر من بالا می‌رود
بدان هنگام که از خویشتن در اطمینانم.

نظرات 4 + ارسال نظر
کیجا یکشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 10:27 http://sokotee-sard.blogfa.com/

سلام
قشنگ بود این متن
موفق باشین همیشه

همه متنام قشنگه/موفق هستم همیشه
و همچنین

لیلی دوشنبه 11 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 13:02 http://angreepeople.blogfa.com/

خواستم چشمانت را از پشت بادستانم بگیرم اما...
از شنیدن اسمهایی که به زبان میاوری ترسیدم!!!

لیلی دوشنبه 11 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 13:03 http://angreepeople.blogfa.com/

همیشه در آرزوهایم برایت آرزو میکنم
آرزوی کسی باشی
که آرزویش را داری..

لیلی دوشنبه 11 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 13:04 http://angreepeople.blogfa.com/

ممنون که سرزدید.

خواهش میشه
منم نون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد