از دست های گرم تو
کودکان توامان آغوش خویش
سخن ها می توانم گفت
غم نان اگر بگذارد
نغمه در نغمه درافکنده
ای مسیح مادر ای خورشید
از مهربانی بی دریغ جانت
با چنگ تمامی ناپذیر تو
سرودها می توانم کرد
غم نان اگر بگذارد
رنگ ها در رنگ ها دویده
از رنگین کمان بهاری تو
که سراپرده در این باغ خزان رسیده
برافراشته است
نقش ها می توانم زد
غم نان اگر بگذارد
چشمه ساری در دل و
آبشاری در کف
آفتابی در نگاه و
فرشته یی در پیراهن
از انسانی که تویی
قصه ها می توانم کرد
غم نان اگر بگذرد.
((شاملو))
شور غزل به خوانده شدن از دهان توست
این طعم سالهاست که زیر زبان توست
از راه گوش می رسد و لانه می کند
در ذهن من که گوشه ی دنج جهان توست
گفتم شاید یکم با عنوان پست مرتبط باشه
بازم مثل همیشه زیبا بود
همین که هستی
تشکر
غیرتی شدن به هارت و پورت کردن و گیر دادن و جاسوسی کردن نیست،
غیرت یعنی ...
زن مورد علاقه ات هیچ وقت احساس تنهایی و بی پناهی نکنه...