با هم بیندیشیم

دیروز ظهر تو سالن غذاخوری شرکت نهار مرغ بود.چون  به اندازه کافی مرغ بدنمون تامین شده بود و نظر به کمبود شدید ویتامین املت در بدن بعد از دو قرن متمادی دوری از آشپزی ،با تلاش مضاعف و همت مضاعف.املتی بس لذیذ مهیا کردیماز قضای بد روزگار، رئیس شرکتمان نیز به دلیل سرریز مرغ بدن و کمبود املت ، لنگ لنگان و بوکشان به خوابگاه امده و در نقش انگل ایفای نقش نمود.


ادامه مطلب ...

برنامه

 امروز ششمین روز از اجرای برنامه بوووووووووووووووووووق میگذره. برنامه ای که هشت بار انجام دادم ولی هربار به دلیلی ناتمام باقی می ماند.

برام عجیبه

وقتی بخوای کاری انجام بدی و برنامه ای می چینی زمین و زمان دست به دست هم می دن تاجلوی انجام برنامه هاتوبگیرن.

عادت دارم همه کارامو با برنامه جلوبرم.درس خوندن، کار کردن، استراحت ، مرخصی رفتن ، شرینی خوردن.برا همشون برنامه دارم.

همیشه این برام یه سوال بوده که من با این همه مقید بودن به برنامه به زور به کارام میرسم چطور بعضیا هیچ برنامه ای برا کاراشون ندارن و شانسی شانسی پیش میرن و میگن هرچه بادا باد. اونوقت انتظار دارن تو زندگیشون موفق باشن


پ نوشت 1: از فردا باید بشینم گزارش سه ماهه عملکرد شرکت را بنویسم.

پ نوشت 2: چهارشنبه باید برم مرخصی تا شنبه 

پ نوشت 3: شما  برا کاراتون برنامه دارین؟